اینجا همه چی درهمه
از بودن در این وب سایت لذت ببرید دوستان عزیز
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سه شنبه 17 دی 1392برچسب:اشعار زیبا، شعر كوتاه، شعر ناب،یغما گلرویی,آدم برفی,جبران خلیل جبران,شادی صندوقی,حمیدرضا برزکار, , :: 1:19 :: نويسنده : amir تک درختی برگ ریزانم هنوز با تبر دست و گریبانم هنوز باد پائیزی تنم عریان نمود انتظار خشم توفانم هنوز در نگاه برگهایم بغض غم سینه چاک عید قربانم هنوز در دورن چادر شب رنگ من خندۀ خورشید ارمانم هنوز وای بر تو زائر شهر حجاز من به کردار تو حیرانم هنوز تیغ بر دار از گلوی بره ها بره ای بریان و بریانم هنوز خانۀ کعبه چی می بینی ببین خانه ی بی سقف و ویرانم هنوز بوسه بر روی یتیمی نا زده بوسه ها بر سنگ ایوانم هنوز وای بر من بوسه بر دستت زنم وای بر عیدی که گریانم هنوز
بس که همپایش غم و ادبار میآید فرود
بر سر من عید چون آوار میآید فرود میدهم خود را نوید سال ِ بهتر، سالهاست گرچه هر سالم بهتر از پار میآید فرود در دل من خانه گیرد، هر چه عالم را غم است میرسد وقتی به منزل، بار میآید فرود
رنگ راحت کو به عمر، این تیر پرتاب اجل؟
میگریزد سایه، چون دیوار میآید فرود
شانه زلفش را به روی افشاند و بست از بیم چشم شب چو آید، پرده خمّار میآید فرود بهر یک شربت شهادت، داد یک عمرم عذاب گاه تیغ مرگ هم دشوار میآید فرود وارثم من تخت ِ عیسی را، شهید ثالثم وقت شد، منصور اگر از دار میآید فرود بر سر من عید چون آوار میآید، امید! بس که همپایش غم و ادبار میآید فرود منم که گام می زنم همیشه در مسیر تو
بدون تو کجا رود کسی که شد اسیر تو؟! همیشه سرپناه تو حریم دستهای من همیشه سایبان من، نگاه سربه زیر تو تمام آن چه هست در اتاق، گوش می شود به گوش تا که می رسد صدای چون حریر تو نگاه من که از تبار آسمان و آینه است هماره خیره مانده بر شکوه چشمگیر تو تو نیستی و غنچه های خانه دل گرفته ا ند کجاست در حریم خانه عطر دلپذیر تو؟ من آخر ای صدای سبز عشق، کوچ می کنم از این سکوت یخ زده به سوی گرمسیر تو!
من می روم با دست هایت
چتری برای پروانه ها بسازم دیگر چه می شود که نام گل های باغچه را به خاطر نیاورم؟ یا اصلا ندانم که کدام شاعر شب تاب قافیه ها را از قاب غمگین پنجره پر داد؟ من که خوب می دانم بادبادک بی تاب تمام ترانه ها همیشه پر پشت بام خلوت خاطره های تو می افتد دیگر چه فرق می کند که بدانم باد از کدام طرف می وزد.
یغما گلرویی
دلم که می گرفت
به خلوت تنهایی سرک می کشیدم در کنج تنهایی باد رها می شدم و دستانم بر دیوارهای سرد خاطراتش را حک می کرد با صدای هق هق تنهایی طوفانی به راه می انداختم و پس آن آرام و بی صدا به طلوع می نشستم آه مدتی است که دلتنگم آه مدتهاست که باد نمی آید.
آدم برفی
امروز به پایان می رسد
از فردا برایم چیزی نگو من نمی گویم : فردا روز دیگریست فقط می گویم : تو روز دیگری هستی تو فردایی همان که باید به خاطرش زنده بمانم جبران خلیل جبران
هرچه كردم نشوم ازتو جدا، بدتر شد از دل مـا نرود مهر و وفــا ، بدتر شد ... مثـلا خواستم اين بار موقر باشم و به جای تو، بگويم كه شما، بدتر شد آسمان وقت قرار من و تـو ابری بود تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد. اين متانت به دل سنگ تو تاثير نكرد بلكه برعكس، فقط رابطه ها بدتر شد چاره دارو و دوا نيست، كه حال بد من بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد روی فرش دل من جوهری از عشق تو ريخت آمدم پاک كنم عشق تـو را بدتر شد ...
شادی صندوقی
«من با تو باشم کاش» تصویرش قشنگ است این فکرهای خام، تاثیرش قشنگ است ای کاش، من خواب خودم می دیدم اما با چشم های تو، که تعبیرش قشنگ است تقدیرهای شوم و بد اینجا زیادند آنکس که سهم توست تقدیرش قشنگ است لبخند هرچند از لبان توست، اما در پیکر من موج و تکثیرش قشنگ است! وقتی که من مردم، مقصرهم که باشی بنویس! چشمان تو تقصیرش قشنگ است شلیک ها وقتی که از سمت تو باشند هم ماشه، هم هفت تیر، هم تیرش قشنگ است لبهات آیات خداوند کریم اند! این کفر زیبا! با تو تفسیرش قشنگ است از حد گذشته کفرهایم! ... چاره ای نیست اینجا تمام کفر و تکفیرش قشنگ است!
حمیدرضا برزکار
پروفسور ادوارد براون ابیات زیر را که طاهره قرةالعین در بشارت طلوع صبح ازل سروده را در کتاب مواد تحقیق در مذهب بابیه درج و قسمتی از اصل دست خط را نیز گراور نمودهاست.
شهاب فردوسی ضمن تایید اینکه اشعار بسیاری به قرةالعین نسبت داده شده، چند شعر او را که حتماً مال خود اوست برای نمونه نقل می کند:
دولت عدالت مهدی (عج)
تا شـادمـان شود دل مـا از غـم درون
یا مهـدیا ز پرده ی غیبـت بیـا برون
انـدر فراقت ای گـل زیبـای مـه نشـان
گشته نصیبـم از غم پنهـان دل ، جنون
از این همه دو رنـگی و پستی دلم گرفت
عمری است خسته ام ز همه مردمان دون
در انتظـار دیـدن رویـت گذشتـه است
بیش از هزار سال و ، مه و روز و شب و قرون
از بس ستم ز دشمن بی دین کشیده اند
دل های عاشقـان شما گشته پر ز خون
پر گشت عالم از شـرر و فتـنه و فساد
با قدرت خود ، اهل ستـم را بکـن زبون
کی دولت عدالـت و حقـت شـود به پا
باشـم ز یاوران تو تا زنـده ام کنـون
ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم باور نداشتم که به قبرت نظر کنم ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم با یاد روز واقعه جا دارد از غمت لطمه زنان کنار تو جان محتضر کنم با کعب نی جدا شده ام از تو یا اخا حتی نشد که حلق تو با اشک تر کنم بهرم دعا نما که مبادا دوباره از دروازه های شام بلا من گذر کنم شد آستین من به خدا معجرم حسین عباس را نباید از آن با خبر کنم؟!! مانده صدای چوب و لبت بین گوش من صد آه تا که یاد تو و طشت زر کنم رنجیده سرفرازم و پیش تو سر به زیر آخر چگونه شرح غم آن سحر کنم طفل سه ساله ی تو میان خرابه گفت باید به مرگ، چاره ی داغ پدر کنم با دست خسته زیر لحد جای دادمش جا دارد از خجالت تو جان به در کنم
![]() ادامه مطلب ... صفحه قبل 1 صفحه بعد درباره وبلاگ
![]() ![]() موضوعات
![]() ![]() ![]() آرشيو وبلاگ
![]() ![]() پیوندهای روزانه
![]() ![]() پيوندها
![]()
![]() ![]() ![]()
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |